چرا من نمیتونم جلوی دهنمو بگیرم و همه چیو بهش میگم؟؟
کم مونده بود دیشب بهش بگم با کی راجب چی حرف میزدیم:|
تقصیره خودمه. به اون نمیشه "نه" گفت.
البته میشه:/ اما جاهایی که واقعا مغزم اژیر بزنه و بهم اِخطار بده!
دیشب راجب یه موضوعی با سهون حرف زدم.
و این موضوع خیلی مهمبود!
و مغزم داشت هر لحظه میگفت : شات د فاک اپ!
و اما من همچنان ادامه میدادم تا اینکه همهچیو گفتم=|
و حالا حس سبکی میکنم:")
اما هنوزم میترسم.
و نیاز دارم یه نفر بهم امید بده.
و بگه : اوکی! شاید حرفات درست باشند،ولی! خدارو چه دیدی شاید اون یکم بهتر از این چیزی بود که تو ذهنت ساختی.
یعنی بجای یه دیو دو سره خوشگل،شاید یه دیوه خوشگله؟
البته که امکان نداره😏
با من شوخی نکنید!
خودم میدونم اون چجوریه.
پ.ن: شیم کونگ؟